گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: ۲۳ اسفند سالگرد وفات آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی، مردی از تبار فاطمه زهرا (س) است که نزدیک به ۵۰ سال با بزرگترین قدرت استعماری در داخل و خارج از کشور از طریق بسیج تودهها به مبارزه برخاست. فرصتی است تا او را بیشتر و بهتر بشناسیم؛ زیرا شناخت کاشانی بهعنوان مبارزی که در طول عمر خویش زندانها، شکنجهها، تبعیدها و تهدیدها را به جان خرید و با مقاومت خود قدرت بیچون و چرای امپراطوری استعمارگر انگلستان را در منطقه لرزان کرد، شناخت تاریخ ایران، تاریخ اسلام و تاریخ قیامهای امت اسلامی در قرن معاصر است.
بدون اغراق باید گفت هرکس کاشانی را نشناخته باشد، تاریخ معاصر ایران و بلکه منطقه را نشناخته است. متأسفانه چنین است که هنوز بسیاری از ما موفق به شناخت کامل این مرد خدا نشدهایم و آنگونه که مردان بزرگی، چون مدرس، شیخفضلالله نوری، میرزای شیرازی و… را نیز باید و شاید درنیافتهایم. باشد که اکنون زمان آن رسیده باشد که زندگی سراسر مبارزه این مجاهد بزرگ را فراروی خود قرار دهیم و بهجای شخصیتهای کاذبی که براثر تبلیغات مزورانه و ماهرانه مدتها بر افکار مردم ما تحمیل کردند، بزرگانی، چون کاشانی الگوی ما باشند نه طاغوتچههای ساخته شده غرب و شرق.
آغاز زندگی آیتالله کاشانی
حضرت آیتالله کاشانی در سال ۱۳۰۰ ه. ق. در تهران متولد شد، علوم مختلف دینی را در محضر پدر بزرگوارش آیتالله سید مصطفی کاشانی و آخوند ملا محمدکاظم خراسانی و آیتالله حاجمیرزا حسین حاج میرزا خلیل – قدس سره – و سایر علماء تلمذ کرد. وی در سن ۲۵ سالگی به درجه رفیع اجتهاد رسید. از همان ابتدای جوانی به شجاعت مشهور بود، موقعی که دستاندر کار سازماندهی انقلاب اسلامی عراق بود غالباً در بین قبایل و عشایر کُرد و عرب رفتوآمد میکرد و آنها را به شرکت در انقلاب علیه ارتش انگلیس دعوت میکرد.
از جهت علوطبع و تقوی کمنظیر و نسبت به دنیا و مافیها بیاعتنا بود. در طول زندگی هرگز چیزی از مال دنیا اندوخته نکرد و در همان خانهای که در آن چشم به دنیا گشود از دنیا رفت و کمترین تغییری در ساختمان و بنای قدیمی این خانه که از پدر به او و چند خواهرش به ارث رسیده بود، نداد.
همانقدر که در مقابل ستمکاران و عمال استعمار بیباک بود در مقابل مردم مهربان و صمیمی بود. از دیگر خصوصیات او قدرت مکالمه و گفتگوی دوجانبه بود، کوشش میکرد که مخاطب خود را در مسئله موضوع بحث قانع کند، با بسیاری از سیاستمداران و خبرنگاران خارجی مصاحبههای طولانی دارد که این مصاحبهها از اسناد مهم تاریخ معاصر ایران است.
دارای ایمان بیانتها به خدا و عالم آخرت بود. هنگامی که در جریان اختلاف با دکتر مصدق مسئله دفاع از اصول قانون اساسی مطرح شد در حالیکه در اوج قدرت و وجاهت بود حاضر شد بسادگی شهرت خویش را مورد خطر قرار دهد، ولی هرگز سنگر حمایت از اصول و تکالیف الهی و اخلاقی و انسانی خود را خالی نکرد.
آنگاه که حقایق جریانات ۳۰ تیر تا ۲۸ مرداد بر ملت ما روشن شود، معلوم خواهد شد که آیتالله کاشانی چه فداکاری و از خودگذشتگی بزرگی کرده است.
او دارای خط زیبا و در حاضرجوابی و نکتهسنجی مشهور بود. در ۲۳ اسفند ۱۳۴۰ دار فانی را وداع گفت: درحالی که تا آخر عمر یک لحظه از صحنه مبارزه دور نشد، مزار او در حضرت عبدالعظیم بین مزار حضرت و امامزاده حمزه (ع) است.
تاریخچه مبارزاتی آیتالله کاشانی
مبارزات آیتالله کاشانی در ایران و عراق متأسفانه ناشناخته مانده و هنوز به طور شایسته شخصیت حقیقی وی مورد تحلیل و بررسی قرار نگرفته است از این رو بیشتر نتیجهگیریها براساس غرضورزیها و یا عدم آگاهی درست بوده است.
بطور کلی میتوان گفت: آیتالله کاشانی در مبارزات خود علیه استعمار انگلیس و دولتهای دستنشانده او، بیشتر از شیوههای تهاجمی استفاده میکرده است، میدانیم عموماً مبارزه ضد استعماری از طرف رهبران مذهبی، بیشتر براساس مبارزه منفی استوار بوده، برای مثال میرزای شیرازی در جنبش تنباکو استعمال دخانیات را ممنوع اعلام کرد و از این راه توانست از ادامه یک قرارداد استعماری که منجر به نفوذ فراوان انگلیسها میشد جلوگیری کند، ولی به تدریج که انگلستان تهاجم خود را به کشورهای اسلامی آغاز میکند، مبارزه برعلیه او به یک مبارزه تهاجمی و مسلحانه تبدیل میشود. برای مثال هنگامی که در جریان جنگ جهانی اول انگلیسیها از راه خلیجفارس به عراق حمله کردند و با ارتش عظیم خود بخشی از خاک این کشور را در آن زمان که جزئی از دولت عثمانی بود اشغال کردند، روحانیون عراق به رهبری آیتالله حاج سید مصطفی و آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی و با بسیج مجاهدین اسلامی رسماً با ارتش انگلیس وارد جنگ میشوند و به مدت یکسالونیم پیشرفت نیروهای نظامی انگلیس را سد میکنند، زمانی که نیروی اشغالگر انگلیس توانست خاک عراق را اشغال کند باز هم انقلاب مسلحانه مشهور به «ثورهالعشرین» در سال ۱۹۲۰ که یک انقلاب مسلحانه به تمام معنی بود مستقیماً از طرف آیتالله کاشانی سازماندهی میشد که البته این انقلاب متکی به فتوای میرزا محمدتقی شیرازی بود. مبارزات و مقاومتهای او علیه انگلستان باعث شد هنگامی که انگلیسیها نجف و کربلا را محاصره کردند تسلیم فوری وی را خواستار بشوند و این امر موجب شد تا او به توصیه علمای عراق شبانه به طرف ایران مهاجرت کند.
ورود به ایران و ادامه مبارزه
در مبارزات دامنهداری هم که در ایران پس از جنگ جهانی دوم از طرف مرحوم کاشانی آغاز شد همان شیوههای تهاجمی اساس کار قرار گرفت.
هربار که به خاطر مقابله با استعمار و استبداد، حبس یا تبعید میشد، به هر شهری که در مراجعت از این تبعیدها قدم میگذاشت شهر به یک پارچه شور و هیجان و قیام بدل میشد.
در سال ۱۳۲۵ در رابطه با مبارزه برعلیه دولت قوامالسلطنه دستگیر و به قزوین تبعید شد. اولین راهپیمایی ضد دولتی بشکل تهاجمی با ابتکار و بدستور وی در ۲۷ خرداد ۱۳۲۷ انجام شد، در این زمان دربار کوشش میشد یکی از عوامل خودفروخته بنام عبدالحسین هژیر را به نخستوزیری برساند. مشهور است که شاه به هژیر گفته بود اگر بتواند رضایت آیتالله کاشانی را جلب کند میتواند نخستوزیر شود، زیرا میدانست بدون جلب رضایت ایشان دولت دوام نخواهد آورد. هژیر تصور کرد که با تهدید و ارعاب میتواند آیتالله را وادار به سکوت و رضا کند، در نتیجه تصمیم گرفت برای گرفتن رأی اعتماد به مجلس برود. آیتالله کاشانی با بسیج مردم دستور داد تا با راهپیمایی بطرف مجلس از ورود هژیر به آنجا جلوگیری شود، در این راهپیمایی یکی از طلاب قرآن بزرگی را در پیشاپیش جمعیت حرکت میداد و با شعار «نصرمنالله و فتحقریب» حرکت مردم ادامه داشت که ناگاه نیروی سرکوبگر استبداد وارد عمل شد و با حمله به مردم بیدفاع بسیاری از آنان را مجروح و مصدوم کرد، حتی یکی از شجاعترین فرزندان اسلام بنام «خاقانی» که رشادت فوقالعادهای در مقابله با قوای نظامی هژیر بخرج داده بود براثر جراحات وارده پس از چندی به شهادت رسید که باید این شهید را اولین شهید راهپیماییهای مقاومت در برابر ظلم و ستم دانست.
مسلماً مبارزه تهاجمی این مبارز بزرگ نمیتوانست برای دستگاه استبداد قابل تحمل باشد، بهناچار در جریان ترور نافرجام شاه در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ رژیم از فرصت استفاده کرده و ایشان را به لبنان تبعید کرد.
پس از مراجعت از تبعید لبنان، به مبارزه با رزمآرا که در آن موقع تحت عنوان نخستوزیر حکومت دیکتاتوری برقرار کرده بود، برخاست. این مبارزه تا بدانجا ادامه یافت که رزمآرا اعلام کرد: «مسجد را برسر آیتالله کاشانی خراب خواهد کرد»، ولی قبل از توفیق به چنین کاری! گلوله استاد خلیل طهماسبی – عضو فدائیان اسلام – به زندگی او خاتمه داد. مبارزهای که بعد از شهریور ۱۳۲۰ آغاز شد متکی به نیروی لایزال ملت مسلمان بود، این مبارزه دراساس برضد استعمار و نیروهای دست نشانده داخلی آن برای بدست آوردن استقلال کامل اقتصادی و سیاسی بود، مسئله نفت در سالهای آخر مبارزه جزء دستور و هدفهای نهضت ملی ایران قرار گرفت و در همان زمان جمع بسیاری از روزنامهها و مفسرین خارجی نوشتند که برای نیروهای اسلامی و آیتالله کاشانی از بین بردن سلطة غرب مهمتر از قضیه نفت است. روزنامه لوموند در آن موقع نوشت: «آیتالله کاشانی پیشوای سیاسی و مذهبی ایران، دنیای غرب را به جنگ مقدس برسر نفت تهدید میکند و قدرت او در راهانداختن چنین جهاد مقدس به قدری زیاد است که حتی ممکن است میلیونها مسلمان شوروی را هم از پشت پردهآهنین به میدان جهاد و جدال بکشاند. این دشمن قدیمی و آشتی ناپذیر سیاست استعماری انگلیس را مردم دنیا تازه شناختهاند. نام او از روزی که رزمآرا بقتل رسید و نفت ایران ملی شد برسر زبانها افتاد، در صورتی که برای کمپانیهای نفت، وزارت خارجه انگلیس و سازمان جاسوسی این کشور – اینتلیجنس سرویس – کاشانی از دهها سال پیش شناخته و معروف بوده است و انگلیسیها از مدتها پیش وجود او را برای منافع خود خطر بزرگی میدانستند.»
کاشانی با پشتیبانی عظیم و نیروی بزرگ تودههای مسلمان دولتهای وابسته به استعمار را به زانو درآورد و با همینگونه حمایتها بود که توانست در جریان قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ در ظرف چند روز حکومت قوامالسلطنه را ساقط کرد.
انتهای پیام/ ۱۳۱